چگونه تبعيد شدم؟
چگونه تبعيد شدم؟
چگونه تبعيد شدم؟
«نگاهي به يک سند جنجال برانگيز باستاني!»
مقدمه
باستان شناسان عزيزي که اين بطري را در سواحل درياي خزر کشف کردند معتقد ند فرد مذ کور قد متي نزديک به دو هزار سال دارد و احتمالاً در دوره ي هخامنشي زند گي مي کرده است!او پس از نوشتن درد دل خود، بطري را از جزاير لانگر هاوس!به دريا پرتاب کرده و آب اين بطري را پس از ساليان دراز به سواحل درياي خزر! رسانده است .شغل نويسنده اين نامه پيشگويي و فال گيري بوده است و روزي به تخت جمشيد مي رود تا به زور کف دست آقاي کوروش هخامنشي را بخواند و پول کلاني به جيب بزند که سرنوشت طور ديگري رقم مي خورد...
ترجمه متن نامه از زبان ميخي
مردم سال دو هزار و خورده اي به طرز بدي رانند گي مي کنند، آنقدر که اشتباهي خودرويشان را روي پل هوايي پارک مي کنند و پليس سر چهار راه روي آسفالت خيابان مي چسبانند. چيزي به نام چراغ راهنمايي اختراع مي شود ولي آنها فکر مي کنند درخت کنار چهار راه است!بعضي از مرد م آينده وسط اتوبان مسافر پياده و سوار مي کنند و هر چه دولت هاي آينده برايشان خرج کنند و زحمت بکشند و فرهنگ بسازند انگار نه انگار!
در آينده حتي يک انيميشن فرهنگي ساخته مي شود به نام سيا ساکتي ولي روي آنها هيچ تاثيري نمي گذارد جز خنده و سرگرمي!آنها در هنگام رانند گي به هم ناسزاهاي زشتي مي گويند. به عنوان مثال: گوسفند، دايناسور و ...
مردم آينده در قرن هاي دور که عصر دانش و فناوري نام مي گيرد فقط روزي دو د قيقه مطالعه مي کنند که آن دو دقيقه هم شامل اين موارد مي شود: منوي غذاي رستوران ها-زمان پخش سريال هاي خانواد گي-قبوض آب و برق و گاز و تلفن و ...-تابلوي سر در مغازه ها و پاساژها و ساير موارد مشابه.
در آينده يک چيزي اختراع مي شود که به سمبل دانش و فناوري و تبادل اطلاعات مشهور است و فرهنگستان زبان فارسي واژهي ي رايانه را براي آن تصويب مي کند!اما براي بعضي از مرد م آينده اين وسيله سه معني بيش تر ندارد: وسيله ي ترئيني منزل-وسيله گپ زني (چت)و وسيله بازي!
در سال هاي دور بيابان هاي آن طرف قبرستان شما تبديل به جايي به نام دوبي مي شود که بعضي از مرد م آينده، بزرگ ترين آرزويشان اين است که به آنجا بروند و کنار برج العربش عکس بگيرند و به همد يگر پز بد هند!
مردم آينده کلي زجر مي کشند و کنکور مي د هند به دانشگاه مي روند تا مدرک بگيرند فقط براي اينکه از همد يگر کم نياورند و روي همديگر را کم کنند!
بعضي از مرد م آينده در اداره هاي خود بافتني مي بافند و براي هم سريال تعريف مي کنند. آنها علاقه عجيبي دارند که خودشان را براي رئيس يا معلم و مديرشان لوس کنند و مدام چاپلوسي بنمايند! آنها هرچيزي را عين هوچي!هدر مي د هند، از آب و برق و گاز بگير تا درخت و جنگل و نفت و وقت و ...
آنها دلشان را به اين خوش مي کنند که نفت دارند و نيازي به کار کرد ن ندارند و آنقدر در رختخواب مي خوابند که زخم بستر مي گيرند!...
در همين جاي فالمان بود يم که جناب کوروش خان ابتدا سبز و بنفش و ارغواني شدند و سپس نعره ي بلندي زدند و حالشان بد شد! بعد هم دستور دادند بنده را به جرم دشمني و کينه و بدبيني به جزاير لانگرهاوس!تبعيد کنند.
بنده الان در جزاير خالي از سکنه و در به در شده ي لانگرهاوس به سر مي برم و از شدت حوصله سر رفتن در حال دق کرد ن مي باشم. واقعاً که...! به من چه ربطي دارد که بعضي از مرد م در آينده چه آد م هاي ضايعي مي شوند؟!خب به فال و پيشگويي اعتقاد نداريد، به زور طرف را مجبور نکنيد که طالعتان را بخواند بعد هم آد م را تبعيد بکنيد. خلاصه کمک!يکي بيايد مرا از اين جهنم دره نجات بد هد...
منبع: شاهد نوجوان 414
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}