چگونه تبعيد شدم؟


 






 

«نگاهي به يک سند جنجال برانگيز باستاني!»
 

مقدمه
 

چيزي که در زير مي خوانيد نامه ي آقاي «کراسوس.پ» است که به صورت لوله شده و در يک شيشه نوشابه کشف شده است!او يک چوب پنبه سر شيشه مذ کور نهاده و آن را به دريا پرتاب کرده است.
باستان شناسان عزيزي که اين بطري را در سواحل درياي خزر کشف کردند معتقد ند فرد مذ کور قد متي نزديک به دو هزار سال دارد و احتمالاً در دوره ي هخامنشي زند گي مي کرده است!او پس از نوشتن درد دل خود، بطري را از جزاير لانگر هاوس!به دريا پرتاب کرده و آب اين بطري را پس از ساليان دراز به سواحل درياي خزر! رسانده است .شغل نويسنده اين نامه پيشگويي و فال گيري بوده است و روزي به تخت جمشيد مي رود تا به زور کف دست آقاي کوروش هخامنشي را بخواند و پول کلاني به جيب بزند که سرنوشت طور ديگري رقم مي خورد...

ترجمه متن نامه از زبان ميخي
 

صبح يک روز دل انگيز بهاري بود و بلبلان از شدت خوشحالي آهنگ هاي ضايع مي خواند ند. بنده رفتم توي کاخ تخت جمشيد و به زور آقاي کوروش را راضي کرد م که فالش را بگيرم و کف دست ايشان را بخوانم ولي اي کاش زبانم لال شده بود و از کشف يک سري واقعيت جوگير نمي شد م و همه چيز را لو نمي داد م. فال ايشان متاسفانه خيلي ضايع بود و من هرچه از د هانم درآمد گفتم! گفتم که بعضي
مردم سال دو هزار و خورده اي به طرز بدي رانند گي مي کنند، آنقدر که اشتباهي خودرويشان را روي پل هوايي پارک مي کنند و پليس سر چهار راه روي آسفالت خيابان مي چسبانند. چيزي به نام چراغ راهنمايي اختراع مي شود ولي آنها فکر مي کنند درخت کنار چهار راه است!بعضي از مرد م آينده وسط اتوبان مسافر پياده و سوار مي کنند و هر چه دولت هاي آينده برايشان خرج کنند و زحمت بکشند و فرهنگ بسازند انگار نه انگار!
در آينده حتي يک انيميشن فرهنگي ساخته مي شود به نام سيا ساکتي ولي روي آنها هيچ تاثيري نمي گذارد جز خنده و سرگرمي!آنها در هنگام رانند گي به هم ناسزاهاي زشتي مي گويند. به عنوان مثال: گوسفند، دايناسور و ...
مردم آينده در قرن هاي دور که عصر دانش و فناوري نام مي گيرد فقط روزي دو د قيقه مطالعه مي کنند که آن دو دقيقه هم شامل اين موارد مي شود: منوي غذاي رستوران ها-زمان پخش سريال هاي خانواد گي-قبوض آب و برق و گاز و تلفن و ...-تابلوي سر در مغازه ها و پاساژها و ساير موارد مشابه.
در آينده يک چيزي اختراع مي شود که به سمبل دانش و فناوري و تبادل اطلاعات مشهور است و فرهنگستان زبان فارسي واژهي ي رايانه را براي آن تصويب مي کند!اما براي بعضي از مرد م آينده اين وسيله سه معني بيش تر ندارد: وسيله ي ترئيني منزل-وسيله گپ زني (چت)و وسيله بازي!
در سال هاي دور بيابان هاي آن طرف قبرستان شما تبديل به جايي به نام دوبي مي شود که بعضي از مرد م آينده، بزرگ ترين آرزويشان اين است که به آنجا بروند و کنار برج العربش عکس بگيرند و به همد يگر پز بد هند!
مردم آينده کلي زجر مي کشند و کنکور مي د هند به دانشگاه مي روند تا مدرک بگيرند فقط براي اينکه از همد يگر کم نياورند و روي همديگر را کم کنند!
بعضي از مرد م آينده در اداره هاي خود بافتني مي بافند و براي هم سريال تعريف مي کنند. آنها علاقه عجيبي دارند که خودشان را براي رئيس يا معلم و مديرشان لوس کنند و مدام چاپلوسي بنمايند! آنها هرچيزي را عين هوچي!هدر مي د هند، از آب و برق و گاز بگير تا درخت و جنگل و نفت و وقت و ...
آنها دلشان را به اين خوش مي کنند که نفت دارند و نيازي به کار کرد ن ندارند و آنقدر در رختخواب مي خوابند که زخم بستر مي گيرند!...
در همين جاي فالمان بود يم که جناب کوروش خان ابتدا سبز و بنفش و ارغواني شدند و سپس نعره ي بلندي زدند و حالشان بد شد! بعد هم دستور دادند بنده را به جرم دشمني و کينه و بدبيني به جزاير لانگرهاوس!تبعيد کنند.
بنده الان در جزاير خالي از سکنه و در به در شده ي لانگرهاوس به سر مي برم و از شدت حوصله سر رفتن در حال دق کرد ن مي باشم. واقعاً که...! به من چه ربطي دارد که بعضي از مرد م در آينده چه آد م هاي ضايعي مي شوند؟!خب به فال و پيشگويي اعتقاد نداريد، به زور طرف را مجبور نکنيد که طالعتان را بخواند بعد هم آد م را تبعيد بکنيد. خلاصه کمک!يکي بيايد مرا از اين جهنم دره نجات بد هد...
منبع: شاهد نوجوان 414